
شبیه کسی بودم که یک عمر با او جنگیدم
همهمون یک نفر رو تو زندگی داشتیم که میخواستیم مثلش نباشیم…
اما گاهی دقیقاً همون جا که فرار میکنی، همون جاییه که داری ناخودآگاه بهش نزدیکتر میشی.
این داستان، صدای خانمیه که سالها از شبیه بودن به پدرش فرار کرده بود… تا زمانی که با یک نگاه، یک جمله، زندگیش رو برای همیشه عوض کرد.
دستاورد یک زن جسور : کد دستاورد: ۱۲۲۴۴۳#
استاد جان، یکی از دستاوردهایی که خیلی به دل من نشسته، این بود که یک روز، شما لطف کردین تو کلاسهای حضوری که داشتیم و لایوی که داشتیم؛ شما تماس گرفتین با من و راجع به مشکلی که داشتم صحبت کردین، شما گفتین که من خیلی شبیه پدرمم؛ و اونجا لطف کردین با دخترم هم صحبت کردین، چون مشکل من راجع به دخترم بود.
شما یادمه که از اون پرسیدین: «مامانت چقدر شبیه باباشه؟»
و دخترم گفت: «خیلی شبیه پدرمام.»
من خیلی اون روز بهم برخورده بود که نه، «چرا من باید شبیه پدرم باشم؟»
اون شب پرسیدم که چه چیزیه که من انقدر اذیت میکنه؟ چرا من شبیه پدرمم؟
الان چرا بقیه میگن من شبیه پدرمام؟ قبول ندارم که رفتارم، کارام شبیه پدرمه؛
چگونهش رو پرسیدم؟ که چگونه من باید اینو رفع کنم؟ حل کنم؟و این شد که یک روز یا دو روز بعدش، من از استاد دورهای رو گرفتم.
یکی از مراحل این بود که: که پنج نفر اطرافمون مثل پدر، مادر، همسر، با هر خصوصیاتی که دارند، یادداشت کنیم.من راجع به پدرم که نوشتم، دیدم من ۹۹ درصد کارهای پدرمو میکنم؛ حتی علاقه غذا خوردنش، منم شبیه هستم؛ علاقه صحبت کردنش، کنترلگری، همه اینها، من بعد از اینکه از پدرم نوشتم، دیدم وای، چقدر من شبیه پدرمم واقعاً.
و از اون موقع به بعد، شکر خدا، هم پدرم بخشیدم، هم خودمو بخشیدم و الان خیلی خیلی خیلی رابطهام با پدرم بهتر شده.
دستان خداوند میبینم پدرم که این کارا رو کرده که من به چیزی که الان هستم و به چیزهایی که آینده خواهم بود، تبدیل بشم.و یکی دیگه از دستاوردهای خوب من در این دوره، این هست که من یاد گرفتم راجع به مشکلات هم، سوال درست بپرسم؛ چگونه درست بپرسم و بتونم نشونهها رو ببینم.
و شکر خدا، خواهری دارم که خیلی خیلی بهتر از من و زودتر از من در این مسیر قرار گرفت به لطف شما، خیلی راهنمای منه در این مورد و خیلی به من کمک میکنه شکر خدا، و امیدوارم که روز به روز پیشرفتش، بهتر شدن زندگیش و اوجش رو ببینم، و همچنین از شما ممنون، که به ما این لطف رو کردید.
تحلیل روانشناسی و علمی این دستاورد :
همه ما سایههایی داریم؛ ویژگیهایی در اطرافیانمون، مخصوصا والدینمون، که ازشون بیزاریم… اما وقتی با خودمون صادق میشیم، میبینیم رد اونها تو رفتار و واکنشهامون هست.
این مواجهه با سایه، قدم اول رشد واقعیه. (در مورد سایه سوالی داری؟! دوره سایه رو از اینجا ببین)
روشی که در این متن استفاده شده (نوشتن ویژگیهای اطرافیان، ریشهیابی و بخشش) یکی از قویترین ابزارهای رواندرمانی در مسیر خودآگاهی و شفای درونیه.
این تجربه، نمونهای از مواجهه سالم با زخمهای پنهان درونی و تبدیل اونها به قدرت و آزادیه.
جمعبندی :
گاهی اون کسی که ازش دوری میکنی، آینهای که داره خودت رو بهت نشون میده. این داستان، فقط شبیه بودن به یک نفر نبود…
داستان شناختن خود، بخشیدن گذشته، و تبدیل شدن به نسخهای انتخابی از خودت بود. و این همون معجزهایه که از دل شکرگزاری، آگاهی و روبهرو شدن با حقیقت بیرون میاد.
تا حالا شده از کسی فرار کنی، و یک روز بفهمی داری دقیقا شبیهش میشی؟
اون لحظه چه حسی داشتی؟
برام بنویس!